Канал: کافه داستان واقعی

ک * س تپل و نازشو جرردادم با یه تقه فرو کر*دم توش صدای ناله هاش خونه رو پرکرده بود میگفت تندتررر

ک * س تپل و نازشو جرردادم با یه تقه فرو کر*دم توش صدای ناله هاش خونه رو پرکرده بود میگفت تندتررر

ک*س تنگ و آبداردختر افغان محشرر بود میگفت جررم بده منم جوری می*کردمش که صدای ناله ش خونه رو پر میکرد

کس تنگ و آبداردختر افغان محشرر بود میگفت جررم بده منم جوری میکردمش که صدای ناله ش خونه رو پر میکرد

شوگرددیم خیلی دا*غ بود پاهامو ازهم بازمیک*رد و چیزشو فرو میک*رد لای اون*جام ناله م بلند میشد و..

شوگرددیم خیلی داغ بود پاهامو ازهم بازمیکرد و چیزشو فرو میکرد لای اونجام ناله م بلند میشد و..

دوست زنمو یواشکی صیغه کردم هر شب با کی*ر کلف*تم جررش میدادم با ناله میگفت تند تر ..نفسش بند میمود

دوست زنمو یواشکی صیغه کردم هر شب با کیر کلفتم جررش میدادم با ناله میگفت تند تر ..نفسش بند میمود

صاحبکارم هرشب جررم میداد هرجور فانتزی و هر جور رابطه بود با هم انجام میدادیم پاهامو میداد بالا و..

صاحبکارم هرشب جررم میداد هرجور فانتزی و هر جور رابطه بود با هم انجام میدادیم پاهامو میداد بالا و..

دو نفر همزمان زنمو میک*ردن یکی از پشت یکی از جلو مردونگیشو از پشت کرده بود تو کو*ن زنم با دیدنشون ..

دو نفر همزمان زنمو میکردن یکی از پشت یکی از جلو مردونگیشو از پشت کرده بود تو کون زنم با دیدنشون ..

هرشب صدای زناییشون تو کل ساختمون میپیچید وقتی ما همسایه ها اعتراض کردیم باعث شد رازی برملا بشه که ..

هرشب صدای زناییشون تو کل ساختمون میپیچید وقتی ما همسایه ها اعتراض کردیم باعث شد رازی برملا بشه که ..

شوهرم خیلی دا*غ و تنوع طلب بود دختر دایی مذهبیشو هفته ایی یه بار می*کرد وقتی به شوهرش گفتم تازه ...

شوهرم خیلی داغ و تنوع طلب بود دختر دایی مذهبیشو هفته ایی یه بار میکرد وقتی به شوهرش گفتم تازه ...

صاحبکارم درنبود زنش اون*جاموبا دست گرفت وگفت عجب چیزیه جون میده واسه..جوری تلمبه میزد که آه و نالم..

صاحبکارم درنبود زنش اون*جاموبا دست گرفت وگفت عجب چیزیه جون میده واسه..جوری تلمبه میزد که آه و نالم..

از شدت کنجکاوی تو اتاق خواب پدرومادرم دوربین گذاشتم تا راب*طشون و ببینم ولی با چیزی که دیدم ...

از شدت کنجکاوی تو اتاق خواب پدرومادرم دوربین گذاشتم تا راب*طشون و ببینم ولی با چیزی که دیدم ...

بعد ازروشدن خیانت شوهرم، منم با دوستش بهش خیانت کردم دعوتش کردم خونمو با نازوعشوه پامو براش بازکردم

بعد ازروشدن خیانت شوهرم، منم با دوستش بهش خیانت کردم دعوتش کردم خونمو با نازوعشوه پامو براش بازکردم

بخاطرکمردردم رفتم مطب دکتر وقت معاینه چون لباسم تنگ بود بالا نمیرفت مجبورشدم لخ*ت بشم دستای مردونش..

بخاطرکمردردم رفتم مطب دکتر وقت معاینه چون لباسم تنگ بود بالا نمیرفت مجبورشدم لخ*ت بشم دستای مردونش..

بعد ازفوت شوهرم صیغه ساعتی میشدم جوری پامو بازمی*کردم که برام له له میزدن سرشون و میکردن وسط پا.مو..

بعد ازفوت شوهرم صیغه ساعتی میشدم جوری پامو بازمی*کردم که برام له له میزدن سرشون و میکردن وسط پا.مو..

با یه پیرزن پولدار ازدواج کردم اینقد دا*غ بود شب وروزازم طلب میکرد تا اینکه کاری کردم که اون*جاش...

با یه پیرزن پولدار ازدواج کردم اینقد داغ بود شب وروزازم طلب میکرد تا اینکه کاری کردم که اونجاش...

زن یه مرد همسن بابام شدم شب و روزجررم میداد اینقد مردونگیش کلفت بود که یه جای سالم تو تنم نمونده بود

زن یه مرد همسن بابام شدم شب و روزجررم میداد اینقد مردونگیش کلفت بود که یه جای سالم تو تنم نمونده بود

شبا موقع راب*طه با شوهرم حس میکردم یکی ازلای درنگامون میکنه تا اینکه یه شب برادر شوهرم اومد سراغم ..

شبا موقع راب*طه با شوهرم حس میکردم یکی ازلای درنگامون میکنه تا اینکه یه شب برادر شوهرم اومد سراغم ..

خواهر زن محجبه م رو بردم مسافرخونه افتادم رو مم*ه های گندش آنچنان واسش میز*دم که.. همش میگفت تندترر

خواهر زن محجبه م رو بردم مسافرخونه افتادم رو ممه های گندش آنچنان واسش میزدم که.. همش میگفت تندترر

داستان واقعی اززندان زنان :همسایمون بهم میگفت شبایی که خونه نیستی شوهرت زنای مختلف میاره خونه هرشب..

داستان واقعی اززندان زنان :همسایمون بهم میگفت شبایی که خونه نیستی شوهرت زنای مختلف میاره خونه هرشب..

به زنم مشکوک شدم یه روز ازمحل کارم ساعتی مرخصی گرفتم وسرزده رفتم خونه ازلای در دیدم لخ*ت شده و با..

به زنم مشکوک شدم یه روز ازمحل کارم ساعتی مرخصی گرفتم وسرزده رفتم خونه ازلای در دیدم لخ*ت شده و با..

همش توفکراو*ن*جای مرد همسایه روبرویی بودم خیلی کل*فت بود دلم میخاست منو بترکو*نه ولی شوهرم فهمید و..

همش توفکراونجای مرد همسایه روبرویی بودم خیلی کلفت بود دلم میخاست منو بترکونه ولی شوهرم فهمید و..

تونوجوونی با پنج تا مرد همسن بابام رفتم حموم، تا تونستن منو...تا اینکه گوشه حموم چشمم به چیزی افتاد

تونوجوونی با پنج تا مرد همسن بابام رفتم حموم، تا تونستن منو...تا اینکه گوشه حموم چشمم به چیزی افتاد

زن آخوند محله رو کر*دم ، جوری ترکوندمش که از هیجان میگفت محکمتررر ،بعد از چند روز اتفاقی افتاد که..

زن آخوند محله رو کر*دم ، جوری ترکوندمش که از هیجان میگفت محکمتررر ،بعد از چند روز اتفاقی افتاد که..

بعد از فوت شوهرم تن فرو*شی میکردم، سوارم که میکردن تو همون ماشین پا.ها.مو میدادم بالا و...تا اینکه..

بعد از فوت شوهرم تن فرو*شی میکردم، سوارم که میکردن تو همون ماشین پا.ها.مو میدادم بالا و...تا اینکه..

دختر10سالم ازپسرهمسایه خواسته بود بیاد اونو ب*ک*نه وقتی علتشو پرسیدم چیزی گفت که دنیا روسرم خراب شد

دختر10سالم ازپسرهمسایه خواسته بود بیاد اونو بکنه وقتی علتشو پرسیدم چیزی گفت که دنیا روسرم خراب شد

شوهربی غیرتم عکس و فیلم از اون*جام میگرفت و به دوستاش نشون میداد اونام میومدن کو..نمو می*زاشتن

شوهربی غیرتم عکس و فیلم از اونجام میگرفت و به دوستاش نشون میداد اونام میومدن کو..نمو میزاشتن

سرایدارباغ دکتر بودم یه شب گولم زد و...صبح دیدم تو تخت بدون لبا*سم باورم نمیشد دکترجر*رم داده بود

سرایدارباغ دکتر بودم یه شب گولم زد و...صبح دیدم تو تخت بدون لباسم باورم نمیشد دکترجررم داده بود

وقتی زن دوستم جلوم چادرشو درآورد از دیدن اون چیزی که جلوم بود شوکه شدم ... انگار بهشت جلو چشام بود

وقتی زن دوستم جلوم چادرشو درآورد از دیدن اون چیزی که جلوم بود شوکه شدم ... انگار بهشت جلو چشام بود

شوهرخواهرم گفت تو 3 ماه با من باش درعوض کاری برات میکنم که..اما یه روز که داشتم اون*جاشو میخو*ردم...

شوهرخواهرم گفت تو 3 ماه با من باش درعوض کاری برات میکنم که..اما یه روز که داشتم اونجاشو میخوردم...

مربی مهد کودک بودم با پدریکی از بچه ها ریختم روهم ، اون*جای ک*ل*فتش واقعا محشررر بود با دیدنش..

مربی مهد کودک بودم با پدریکی از بچه ها ریختم روهم ، اونجای کل*فتش واقعا محشررر بود با دیدنش..

بعد ازطلاقم شدیدا دلم را*بطه میخواست همسایم مردونگیش بیست سانت بود ازش خواستم و اونم با ذوق فرو کرد

بعد ازطلاقم شدیدا دلم را*بطه میخواست همسایم مردونگیش بیست سانت بود ازش خواستم و اونم با ذوق فرو کرد

صاحب کار 70 سالم به ازای را*بطه حقوق بیشتری بهم میداد میگفت تو فقط برام بخ... از کل*ف*تیش وحشت کردم

صاحب کار 70 سالم به ازای رابطه حقوق بیشتری بهم میداد میگفت تو فقط برام بخ... از کلف*تیش وحشت کردم

دعا نویس گولم زد وگفت برای باطل کردن طلسمت باید ل*خ*ت شی بعدش افتاد روم وتا تونست..اونقدر...بزرگ بود

دعا نویس گولم زد وگفت برای باطل کردن طلسمت باید لخت شی بعدش افتاد روم وتا تونست..اونقدر...بزرگ بود

با شوهردوستم پنهونی برنامه داشتم یه روز درحال... بودیم که یه عکس س*ک تو گوشیش دیدم همونجا بود که..

با شوهردوستم پنهونی برنامه داشتم یه روز درحال... بودیم که یه عکس س*ک تو گوشیش دیدم همونجا بود که..

شوهرم فلج شد و دیگه نتونست منو ب... میگفت مردونگیم از کار افتاده ! ولی یه روز دیدم با زن داییش...

شوهرم فلج شد و دیگه نتونست منو ب... میگفت مردونگیم از کار افتاده ! ولی یه روز دیدم با زن داییش...

بعد از طلاقم به رییس شرکت از پ** ت دا*دم درد زیادی داشت گفت برات آیفون میخرم. رفتم اما اونجا...

بعد از طلاقم به رییس شرکت از پ** ت دا*دم درد زیادی داشت گفت برات آیفون میخرم. رفتم اما اونجا...

زن رییسم به شدت دا*غ بود هر شب میرفتم خونش تا صبح ده دست ... میگفت من تازه طعمشو با تو دارم میچشم

زن رییسم به شدت دا*غ بود هر شب میرفتم خونش تا صبح ده دست ... میگفت من تازه طعمشو با تو دارم میچشم

بچه مدرسه ایی بودم که تو خونه بابام باردارشدم وقتی نتیجه تست ژنتیک اومد همه شوکه شدیم چون بچه از...

بچه مدرسه ایی بودم که تو خونه بابام باردارشدم وقتی نتیجه تست ژنتیک اومد همه شوکه شدیم چون بچه از...

وقتی شوهرم خونه نبود خواهرزادش هرشب منو جررر میداد تا اینکه ازش باردار شدم ولی رازی برملا شد که...

وقتی شوهرم خونه نبود خواهرزادش هرشب منو جررر میداد تا اینکه ازش باردار شدم ولی رازی برملا شد که...

مردونگی بیمارم خیلی کل*فت بود از خود بیخود شده بودم و گفتم جررم بده گذاشت لای پام و از درد بیهوش شدم

مردونگی بیمارم خیلی کل*فت بود از خود بیخود شده بودم و گفتم جررم بده گذاشت لای پام و از درد بیهوش شدم

هر شب با شوهرم میرفتیم حموم بهش میگفتم جرررم بده میگفتم تند تر.. محشر بود ...تا اینکه مادر شوهرم...

هر شب با شوهرم میرفتیم حموم بهش میگفتم جرررم بده میگفتم تند تر.. محشر بود ...تا اینکه مادر شوهرم...

شوهرم مردونگی کلف*تی داشت هر شب ازدرد غش میکردم تا اینکه توگوشیش چیزی دیدم که علت کلف*تی اون*جاش بود

شوهرم مردونگی کلفتی داشت هر شب ازدرد غش میکردم تا اینکه توگوشیش چیزی دیدم که علت کلفتی اون*جاش بود

دو تا شیخ همزمان جرررم دادن یکی از پشت یکی از جلو اینقد کلف*ت و دراز بود که... محشر بودن هر دوشون

دو تا شیخ همزمان جرررم دادن یکی از پشت یکی از جلو اینقد کلف*ت و دراز بود که... محشر بودن هر دوشون

دکتر دستی به ک... م کشید و گفت عجب چیزیه از روی شلوار معلومه چقد توپه جون میده واسه ک.ر.د.ن

دکتر دستی به ک... م کشید و گفت عجب چیزیه از روی شلوار معلومه چقد توپه جون میده واسه ک.ر.د.ن

دوست شوهرم جررم داد شوهرم تو شرط بندی منوباخت قرار شد یه شب در اختیار دوستش باشم تا صبح ده دست منو..

دوست شوهرم جررم داد شوهرم تو شرط بندی منوباخت قرار شد یه شب در اختیار دوستش باشم تا صبح ده دست منو..

بعد از فوت شوَهَرم نصف شب یه چیز سفت و گرم لای پام حس کردم ازچیزی که می دیدم شوکه شده بودم چون اون..

بعد از فوت شوَهَرم نصف شب یه چیز سفت و گرم لای پام حس کردم ازچیزی که می دیدم شوکه شده بودم چون اون..

موقع سک*س با شوهرم از پشت متوجه شدم رفتارش تغییرکرد از چیزی که دیدم حسابی شوکه شده بودم تا اینکه

موقع سک*س با شوهرم از پشت متوجه شدم رفتارش تغییرکرد از چیزی که دیدم حسابی شوکه شده بودم تا اینکه

شب کار بودم دکتر بخش دستشو مالید به ک...م و گفت عجب چیزیه اونجاش حسابی باد کرده بود و گفت تو کف هستم

شب کار بودم دکتر بخش دستشو مالید به ک...م و گفت عجب چیزیه اونجاش حسابی باد کرده بود و گفت تو کف هستم

نصاب کولر به زور اونجا*مو مالید مردونگی 20 سانتیشو فرو کرد توی ک .. فرداش دوباره اومد گفت هو*س کردم

نصاب کولر به زور اونجامو مالید مردونگی 20 سانتیشو فرو کرد توی ک .. فرداش دوباره اومد گفت هوس کردم

به خاطرطلاقم به آخوند پناه بردم گفت بیا بریم باغ منم ده روزه طلاقت و میگیرم رفتیم باغشو تا صبح ...

به خاطرطلاقم به آخوند پناه بردم گفت بیا بریم باغ منم ده روزه طلاقت و میگیرم رفتیم باغشو تا صبح ...

دلم برا کی* ر کلف* شوهرم ضعف میرفت بهش میگفتم جررم بده اون شب دوست دخترش چیزی گفت که بند دلم پاره شد

دلم برا کی* ر کلف* شوهرم ضعف میرفت بهش میگفتم جررم بده اون شب دوست دخترش چیزی گفت که بند دلم پاره شد

خواهرم و ل*خت کردم ک*س سفید و تنگش و کرد*م و آه و ناله میکرد و میگفت تند تر ...

خواهرم و لخت کردم کس سفید و تنگش و کرد*م و آه و ناله میکرد و میگفت تند تر ...

پدر شوهرم ک*صمو گرفت تو دستشو گفت عجب چیزیه اینقد کاربلد بود که آب*مو ...

پدر شوهرم کصمو گرفت تو دستشو گفت عجب چیزیه اینقد کاربلد بود که آبمو ...

کارمند کارخونه بابام پنهانی بلایی به سرم آورد که.. تا چند روز نمیتونستم راه برم .. درازکش توخونه ..

کارمند کارخونه بابام پنهانی بلایی به سرم آورد که.. تا چند روز نمیتونستم راه برم .. درازکش توخونه ..

رفتم خونه عمم شوهرش به زور ک**ر کلف*شو کرد اون*جامو مجبورم کرد براش ...

رفتم خونه عمم شوهرش به زور ک**ر کلفشو کرد اونجامو مجبورم کرد براش ...

داستان دختر دا*غی که به شوهر خالش پیشنهاد راب*طه میده اما خالش از رازشون باخبرمیشه و غوغا راه میوفته

داستان دختر داغی که به شوهر خالش پیشنهاد رابطه میده اما خالش از رازشون باخبرمیشه و غوغا راه میوفته

سرگذشت واقعی عشق الهام

سرگذشت واقعی عشق الهام

بعد ازعروسیم عشق سابقم پیداش شد و ازم درخواست راب*طه کرد دستشو برد او*نجامو .. با اون اتفاق ..

بعد ازعروسیم عشق سابقم پیداش شد و ازم درخواست رابطه کرد دستشو برد اونجامو .. با اون اتفاق ..

راز عجیب شوهرم که باعث شد حاملگیم از دوست پسرم مخفی بمونه

راز عجیب شوهرم که باعث شد حاملگیم از دوست پسرم مخفی بمونه

دلم بغلشو میخواست بو*سیدنشو بوییدنشو با اینکه متاهل بودم تا اینکه همسرم...

دلم بغلشو میخواست بو*سیدنشو بوییدنشو با اینکه متاهل بودم تا اینکه همسرم...

از بس دا*غ بودم از سرایدار ویلامون خواستم منو بک.. پا*هامو دادم بالا و گفتم ..

از بس داغ بودم از سرایدار ویلامون خواستم منو بک.. پاهامو دادم بالا و گفتم ..

رییسم گولم زد و منو برد خونش تا صبح ده دست منو ... دیکه نمیتونستم راه برم / #راوی_داستان

رییسم گولم زد و منو برد خونش تا صبح ده دست منو ... دیکه نمیتونستم راه برم / #راوی_داستان

عاشق ک*ص سفید جاریمم منو جاریمو یه مرد دیگه سه تایی با هم تو اتاق بودیم که شوهرم سر رسید

عاشق ک*ص سفید جاریمم منو جاریمو یه مرد دیگه سه تایی با هم تو اتاق بودیم که شوهرم سر رسید

توی کوپه قطار ک*س دادم نشستم رو کی*ر کلف*تش شوهرم یواشکی از لای در نگاه میکرد و ج*ق میزد

توی کوپه قطار کس دادم نشستم رو کیر کلفتش شوهرم یواشکی از لای در نگاه میکرد و جق میزد

بدن مادر زنم اینقد سفید و بلوری بود که از خوردن ک**ش سیر نمیشدم

بدن مادر زنم اینقد سفید و بلوری بود که از خوردن ک**ش سیر نمیشدم

موقع طلاق فهمیدم باکره ام پس شب عروسیم چه اتفاقی افتاد

موقع طلاق فهمیدم باکره ام پس شب عروسیم چه اتفاقی افتاد

شوهرم که ماموریت بود مرد همسایه با کی* کلفتش میومد خونمون تا دسته فرومیکرد دوست داشتم زیرش ناله کنم

شوهرم که ماموریت بود مرد همسایه با کی* کلفتش میومد خونمون تا دسته فرومیکرد دوست داشتم زیرش ناله کنم

با دوست شوهرم رو کار بودیم هر بار به اوج میرسید روی اونج*اش آب یخ میریختم تا اینکه با اون اتفاق..

با دوست شوهرم رو کار بودیم هر بار به اوج میرسید روی اونج*اش آب یخ میریختم تا اینکه با اون اتفاق..

با اینکه متاهل بودم ولی عاشق شوهرخواهرشوهرم شده بودم افتاده بود روم و ..تا اینکه با اون اتفاق ..

با اینکه متاهل بودم ولی عاشق شوهرخواهرشوهرم شده بودم افتاده بود روم و ..تا اینکه با اون اتفاق ..

شیخ عرب اونج*اش خیلی بزرگ بود نمیتونستم ..

شیخ عرب اونج*اش خیلی بزرگ بود نمیتونستم ..

عمم خیلی سک*سی بود شب تولدم بخاطر پول جلوم لخ*ت شد / #داستان_واقعی

عمم خیلی سکسی بود شب تولدم بخاطر پول جلوم لخت شد / #داستان_واقعی

یه روز که پیش شوهر دوستم بودم در حال.. دوستم کلید انداخت وارد خونه شد اتفاقی افتاد که ...

یه روز که پیش شوهر دوستم بودم در حال.. دوستم کلید انداخت وارد خونه شد اتفاقی افتاد که ...

با شوهرمو هووم تو یه خونه بودیم هر شب سه تایی با هم ..تا اینکه اون شب حین..

با شوهرمو هووم تو یه خونه بودیم هر شب سه تایی با هم ..تا اینکه اون شب حین..

وقتی دیدم خواهرم جلوی شوهرم زانو زده و داره او*نجاشو با لذت می*خوره خیلی عصبی شدم کاری کردم که...

وقتی دیدم خواهرم جلوی شوهرم زانو زده و داره اونجاشو با لذت میخوره خیلی عصبی شدم کاری کردم که...

شوهرم معلول بود ولی هر شب و هر روز ازم رابط*ه میخواست /#داستان_واقعی

شوهرم معلول بود ولی هر شب و هر روز ازم رابط*ه میخواست /#داستان_واقعی

خالم و لخ*ت تو حمام دیدم با دیدن بدن بلوریش اون*جام بزرگ شده بود و دیگه طاقت نداشتم و شروع کردم ...

خالم و لخت تو حمام دیدم با دیدن بدن بلوریش اونجام بزرگ شده بود و دیگه طاقت نداشتم و شروع کردم ...

لوله کش ساختمون به زورلخ*تم کرد از پشت وجلو بهم تجا*و*ز کرد اونجا*شو کرده بود تودهنم داشتم خفه میشدم

لوله کش ساختمون به زورلختم کرد از پشت وجلو بهم تجاوز کرد اونجاشو کرده بود تودهنم داشتم خفه میشدم

پدرشوهرم رو اون*جام عسل میمالید ومی*خورد برای اینکه راضیم کنه دندون مصنوعیشو درمیاورد واسم لی*س میزد

پدرشوهرم رو اونجام عسل میمالید ومیخورد برای اینکه راضیم کنه دندون مصنوعیشو درمیاورد واسم لی*س میزد

خونه خا*لی داشتم مرد مذهبی همسایه نمیدوست که وقتی خونه نیست زنش برای من چه دست و پایی میزنه

خونه خا*لی داشتم مرد مذهبی همسایه نمیدوست که وقتی خونه نیست زنش برای من چه دست و پایی میزنه

شوهرم هر شب منو پیش فروش میکرد میگفت حیف بدن بلوریته که بی استفاده بمونه تا اینکه...

شوهرم هر شب منو پیش فروش میکرد میگفت حیف بدن بلوریته که بی استفاده بمونه تا اینکه...

دخترفراری بودم طعمه پیرمردی شدم که خیلی دا*غ بود هرشب ازم میخواست به روش های مختلف ارض**ش کنم تا ..

دخترفراری بودم طعمه پیرمردی شدم که خیلی دا*غ بود هرشب ازم میخواست به روش های مختلف ارض**ش کنم تا ..

شوهرم زن بود اینو وقتی فهمیدم که شب عروسی جلوم ل*خت شد منم...

شوهرم زن بود اینو وقتی فهمیدم که شب عروسی جلوم ل*خت شد منم...

شوهرم داشت اون**جام و می*مالید یه هو کاری کرد که مو به تنم سیخ شد وقتی گفتم آخ.. بلایی سرم آورد که..

شوهرم داشت اون**جام و می*مالید یه هو کاری کرد که مو به تنم سیخ شد وقتی گفتم آخ.. بلایی سرم آورد که..

شوهرم شب عروسی نمیتونست منو... منم از لجم هر شب با پدر یکی از دانش آموزام میخوابیدم تا اینکه...

شوهرم شب عروسی نمیتونست منو... منم از لجم هر شب با پدر یکی از دانش آموزام میخوابیدم تا اینکه...

کلفت شدم مرد صاحبخونه هر شب مجبورم میکرد تا براش بخو ... تا اینکه برادر شوهرم پیشنهاد ...

کلفت شدم مرد صاحبخونه هر شب مجبورم میکرد تا براش بخو ... تا اینکه برادر شوهرم پیشنهاد ...

برای معاینه به مطب دکتررفتم اما حین معاینه دکتردستش و برد اون*جام و میما**لید.. که خیس شدم و اونم..

برای معاینه به مطب دکتررفتم اما حین معاینه دکتردستش و برد اون*جام و میما**لید.. که خیس شدم و اونم..

وقتی بچه هام خونه نبودن ازهمسرم رابطه خواستم ولی اون با فحاشی به من رازی رو بر ملا کرد که زندگیمو...

وقتی بچه هام خونه نبودن ازهمسرم رابطه خواستم ولی اون با فحاشی به من رازی رو بر ملا کرد که زندگیمو...

پدرشوهر جذاب لعنتیم کار دستم داد وقتی شوهرم به سفر کاری رفته بود اومد سراغم و مس*م کرد و با من...

پدرشوهر جذاب لعنتیم کار دستم داد وقتی شوهرم به سفر کاری رفته بود اومد سراغم و مس*م کرد و با من...

شب هایی که شوهرم ماموریت بود ازخونه همسایه صدای ناله میومد تا اینکه متوجه شدم شوهرم با زن همسایه...

شب هایی که شوهرم ماموریت بود ازخونه همسایه صدای ناله میومد تا اینکه متوجه شدم شوهرم با زن همسایه...

تمام سلول های تنم ازعط*ش شه*وت میسوخت نمیتونستم خودم و نگه دارم دوست شوهرم با دستای ضمختش سی**هامو..

تمام سلول های تنم ازعطش شهوت میسوخت نمیتونستم خودم و نگه دارم دوست شوهرم با دستای ضمختش سی**هامو..