#معنی کامل
١- دلبری زیبارو دارم که سایبانی از گیسو برگرد چهره و شکوفه ی رخسارش فرمانی برای ریختن خون شکوفه ارغوان دارد.
۲۔ سبزه ی خط، چهره تابان چون خورشیدش را پوشانید، خدایا به او زندگی جاوید بخش زیرا زیبایی دائمی دارد.
۲- آنگاه که عاشق می شدم با خود گفتم که گوهر وصال و مراد را بدست آوردم، نمی دانستم که دریای عشق چه خطرها و موج های خونریزی دارد.
۴- من نمی توانم از تیر نگاهت، جان بدر ببرم زیرا به هر سو که می نگرم، چشمت کمین کرده و تیر مژگان را در کمان ابرو گذاشته است.
۵- آنگاه که از دام گیسو، دل عاشقان خود را چون گرد و غبار بیفشاند. باد صبای سخن چین می گوید که راز ما را پنهان نگاه دار.
۶- جرعه ای از شرابت را بر خاک بریز و از او حال دل را که در خود مدفون کرده بپرس زیرا که داستان های زیادی از جمشید و کیخسرو دارد.
۷- ای بلبل، اگر گل به رویت بخندد و تبسمی کند، به دام فریبش میافت زیرا که بر وفای گل اعتمادی نیست اگر چه دنیایی زیبایی داشته باشد.
۸- ای بزرگتر محفل، بخاطر خدا داد مرا از او بستان زیرا که با کسی دیگر شراب نوشیده و با من سرسنگین است.
۹- اگر فتراک خود را (برای شکار) می بندی، بخاطر خدا زودتر مرا صید خود کن زیرا که در درنگ، آفات بسیار است و به خواهنده، زیان می رساند.
۱۰- از دیدن قامت چون سرو، دلپذیرت، چشمان مرا محروم مکن، بلکه آن را در کنار چشمه چشم من بکار زیرا که همیشه جویباری از آن روان است.
۱۱- از هراس دوری ات مرا نجات بخش اگر به این موضوع امید داری که خدا تو را از چشم بداندیشانت در امان نگاه دارد.
۱۲- چگونه می توانم از بخت خود شکایت کنم در حالی که آن راهزن آشوبگر. حافظ را با تلخکامی میکشت در حالی
که دهان شیرینی داشت.
دیوان حافظ
Ещё видео!