انتخابات چه نسبتی با گفتمان عدالت و توسعه دارد؟
دو سده است که ایران با جهان نوین و مناسبات تازه در جهان آشنا شده است؛ و یکسده است که ایرانیان ریختی از انتخابات را تجربه میکنند؛ اما شوربختانه انگار در این بازه ی زمانی هنوز ایرانیان نتواستهاند به انتخابات به عنوان سازوکاری برای گذار از اختلافها و گوناگونیها ی خود برسند. انتخابات در ایران به مراسمی دگردیسیده است که گاهی به ابراز ارادت به درگاه پیشوا به کار میرود؛ و گاهی به ابزاری برای ایستادهگی در برابر قدرت چیره و ستمگر! همانند دشمنیها و دعواها ی حیدری و نعمتی که در تاریخ ایران آشناست، دسته نخست در هر وضعیتی در انتخابات هستند و همانند «امت همیشه در صحنه» به کار امامها ی (شیخ و شاه) اجتماع میخورند؛ و دسته ی دوم تنها به قهر و پشت کردن به انتخابات دلخوشاند، بیکه حساب و کتابی بر این رفتارها چیره باشد و هوده و توشهای از این مراسم قربانی کردن جایگاه و شکوه شهروندی به دست آید؟
پدیدارشناسی «انتخابات بیمعنا» در ایران چیست؟ از آسیبشناسی آن چه میتوان آموخت؟ در این انتخابات جاری کجا باید ایستاد و چرا؟ برای تصمیمگیری نهادها و جریانها مهمتر هستند یا نامها، ادعاها و داوها؟ آیا امکانی برای آزمون و خطا ی ملی در پهنه ی انتخابات در ایران فراهم است؟
از تاریخ انتخابات در دوران جمهوری اسلامی چه میتوان آموخت؟
فرآیند انتخابات و گفتمانها ی عدالت و توسعه در ایران چهگونه و در کجا به هم میرسند؟ توسعه اقتصادی و سیاسی و رابطه ی آنها را چهگونه باید تعریف و کرانمند کرد؟ گوناگونیها ملی را در این گفتمانها چهگونه می توان کنار هم قرار داد؟ انتخابات و توسعه ی سیاسی چهگونه میتواند همانند چسبی ملی کارکند و به انسجام اجتماعی کمک کند؟ چهگونه میتوان تکاپوها برای توسعه ی سیاسی را (که به طور چیره دلمشغولی ی طبقه ی متوسط است) در کنار و در امتداد توسعه ی اقتصادی (که پاسخ به خواستها ی گروها ی فرودست و لایهها ی زیرین هرم اجتماعی است) گذاشت؟ کدام نیروی اجتماعی قرار است به این همسویی کمک کند؟ و هزینه ی آن را بپردازد؟ از این دام اجتماعی که انگارهپردازان توسعه را در ایران به دام انداخته است، چهگونه باید گریخت و راهی به رهایی گشود؟
در گفتوگویی با هوشنگ امیر احمدی پرسیدهام: دشواری ی انتخابات در ایران بهویژه در دوران جمهوری اسلامی چیست؟ امیر احمدی از چهرهها ی برجسته ی ایرانی است که هم در پهنه ی دانشگاه و هم در پهنه ی سیاست دستی در آتش دارد. در این برنامه امیراحمدی از امیدها و انتظارها ی خود میگوید؛ برگفتی که او را تا پسند و نزدیکی به سعید جلیلی که در این دوره مدعی عدالت، فقرا و عزت ایرانی در برابر غربیهاست، هم پیش میبرد!
آیا آنچنان که امیراحمدی اداعا میکند سعید جلیل نماد و نماینده ی شایسته و روزآمد عدالتخواهی در ایران امروز است، یا مسعود پزشکیان؟ (آنچنان که اصلاحطلبها اداعا میکنند.)
با مهربانی، همرسانی (سابسکرایب) و بازخوردها ی خود به ژرفا ی این پرسشها و جستوجوها بیفزایید.
![](https://i.ytimg.com/vi/3mB4QxBcWrw/maxresdefault.jpg)