مدیریت زندگی باید معجونی باشد. زندگی اگر معجونی نباشد، سبب خستگی، کسالت، افسردگی، چرتزدنهای ممتد، خماری، کمحوصلگی، عجولی و خنگی و خرفتی در فهم میشود و انگیزهٔ کار را از فرد میگیرد و فرد را به بیهدفی، پوچی، وازدگی و سستی سوق میدهد. از سوی دیگر، ناسوت و پدیدههای بدخواه جبههٔ باطل، مانند امواجی هر فردی را مورد حمله قرار میدهند و چنین فردی چه زود و راحت، اسیر آن میشود. وی چنان اسیر و دربند میگردد که حتی در این مسیر، شُست و شوی مغزی داده میشود و این اسارت را مسیر درست خود میبیند؛ به گونهای که دیگر برای پرداختن به درستیهای جبههٔ حق، وقت ندارد و تنها پرداختن به کار و شغل خود را اهتمام مینماید. او در چندهزار ثانیهٔ شبانهروز حتی نمیتواند برای یکدقیقه به حقتعالی توجه کند و در این یک دقیقه با او سخن گوید و یا دستکم سکوت نماید. وی از کار تکبعدی خود به پرکاری میرسد و آخر نیز انسانی مهمل میگردد؛ چرا که علم یا ثروت به تنهایی مزه ندارد و زندگی آدمی، یک زندگی با ابعاد فراوان و چند بعدی و مرکب میباشد. او در تمامی تلاش و پرکاری خود، از اموری ذهنی و از خیالپردازی فراتر نرفته است.
زندگی را باید معجونی نوشید تا نیش نشود و علم و ثروت را در کنار معنویت و نور و صفای عوالم غیبی، رونق و نشاط بخشید تا خمودی و خستگی نیاورد و دل را سرزنده کند و از آن دریایی بیکران و اطلاقی بسازد تا خشک و تر برای او تفاوتی نداشته باشد، و فرد بتواند در همهجا و در هر چهرهای، با رؤیت حقتعالی، به او دل سپرد. زندگی معجونی و ترکیبی میتواند فرد را به حقتعالی مایل سازد، نه زندگیهای بسیط؛ چنانچه زهدگراییهای افراطی، فرد را به سطح نازل و ظاهر امور معنوی دل خوش میدارد و به او توان برشدن به عمق و اوج عوالم ماورایی و باطنی را نمیدهد.
منبع: دانش ذکر
آیت الله العظمی محمدرضا نکونام
Ещё видео!