خوانش اشعار استاد وثیق ثاقب
ای پیش نهال قد تو سرو خجل
شرمندهٔ رخساره زیبای تو گل
پنجشیر به مانند تو همتا نبود
اهل کنری یا که هرات و کابل
تا بسته گیسوی خوده وا کردی
در شهر دلم غلغه برپا کردی
با عشوه گری ز ناوک مژگانت
تیریتو بهدل زدی هدف جاکردی
با رفتنت ای سیمبر خوش بالا
آمد به سرم هزار و یک گونه بلا
از حالت ثاقب ات مگر بیخبری
لاحول ولا قوت الله بالله
#pahlawan_rafi #پهلوان_رفیع
Ещё видео!