حبیب روشنزاده همسر دوم بانو پوران خواننده محبوب تا روز بیست و دوم بهمن از کارمندان تلویزیون بود، اما در اعتصاب کارمندان این رسانه دولتی شرکت نکرد. آقای روشنزاده که اکنون مقیم فرانسه است؛ همچنان به کار گزارشگری و روزنامهنویسی ورزشی ادامه میدهد و از همکاران رادیوفرداست. آقای روشنزاده، نخستین فردی بود که در اولین برنامه تلویزیونی در ایران بر صفحه تلویزیون ظاهر شد. آن روز تاریخی بر میگردد به تابستان سال هزار و سیصد و سی و هفت که او در تلویزیون کانال سه استخدام شد. تلویزیونی بود که هنوز افتتاح نشده بود ولی برنامه آزمایشی پخش میکرد و مدیر ایستگاه هم یک آمریکایی بود به نام مستر الک، که داوطلبان را برای گویندگی انتخاب میکرد. او حبیب روشنزاده را انتخاب کرده بود به عنوان گوینده اعلام برنامه. تعداد زیادی گوینده آنجا داوطلب بودند که از بین آنها چند نفر انتخاب شدند، از جمله آقای روشنزاده به عنوان گوینده اعلام برنامه. آقای روشنزاده جوانی بود دیپلمه پشت کنکوری و به قول معروف جویای نام. به هرحال او قبول شد و به عنوان استاژ یا استاژیر به قول فرانسویها، استخدام شد که کارش را در تلویزیون شروع کند. ولی تلویزیون در آن تابستان هزار و سیصد و سی و هفت برنامه آزمایشی پخش میکرد، تا روز یازدهم مهرماه هزار و سیصد و سی و هفت که رسماً افتتاح شد، با پیام شاه هم افتتاح شد و آقای روشنزاده اعلام برنامه کرد. یعنی بعد از چهره شاه، اولین چهرهای که ظاهر شد، چهره آقای روشنزاده بود که گفت: این بود بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضاشاه پهلوی، اینک به سخنان جناب آقای دکتر منوچهر اقبال، نخستوزیر توجه فرمایید. این اولین جملهای بود که آقای روشنزاده در تلویزیون وقتی به صورت رسمی افتتاح شد، گفت. بعد از آن دیگر کار آقای روشنزاده در تلویزیون ادامه پیدا کرد و بعد هم رفت به وزارت اطلاعات و جهانگردی در خبرگزاری پارس و بعد از آنجا به تلویزیون ملی رفت و همین طور ادامه پیدا کرد تا انقلاب و جمعاً بیست سال سابقه کار در این زمینه داشت و چهل سال بعدش را هم در خارج و مسائل رسانهای. چهار روز آخر قبل از پیروزی انقلاب مریض شد و سر کار نرفت. روز بیست و دوم بهمن در منزل بود و از طریق رادیو مسائل را تعقیب میکرد. بعد از آن پاکسازیها و محاکمهها شروع شد و حدود پنج ماه طول کشید تا محاکمه او تمام شد و حکم او صادر شد و اخراج شد، یا به قول آنها پاکسازی. اجازه خروجم را از قطبزاده گرفت و از کشور خارج شد، روز چهار مرداد هزار و سیصد و پنجاه و هشت، درست در روز سالروز مرگ رضاشاه کبیر. ورزش از طریق رادیو توسط همکارش، زنده یاد عطا بهمنش، به خانههای ایرانیان راه یافت و در تلویزیون هم آقای روشنزاده، ورزش را به منازل مردم برد. سالهای پیش از انقلاب آقای روشنزاده، بسیار کارش را دوست داشت و واقعاً به آن عشق میورزید. کمتر جمعهای شد که او با زن و بچهاش باشد. اکثراً روزهای جمعه یا در استودیوی تلویزیون بود یا در استادیوم ورزشی. او این کار را با جان و دل و با عشق انجام میداد.
آقای روشنزاده، از اول نوجوانیاش عاشق ورزش بود و در زمینهای خاکی سنگلج فوتبال بازی میکرد. وقتی در تلویزیون ملی دعوت به کار شد، تلویزیون گروه ورزشی نداشت. مرحوم اسدالله پیمان آن موقع مسئول برنامههای سرگرمکننده بود، ورزش هم بخشی از چارت سازمانی برنامههای سرگرمکننده بود. مرحوم پیمان به آقای روشنزاده، گفت اینجا خالی است. آقای روشنزاده، آمد به تلویزیون ملی و گروه ورزش تلویزیون را یکنفره تشکیل داد. خودش تنها بود و شروع کارش هم با سه دقیقه خبر بود که هر شب در ساعت بیست و بیست و هفت دقیقه بعد از اخبار سیاسی و اجتماعی پخش میشد. مدتها این طور بود تا سیزده دقیقه اضافه کردند و گفتند هفتهای پانزده دقیقه یک برنامه ورزشی. این پانزده دقیقه رسید به آن برنامههای ورزشی پیش از انقلاب و قبل از آن بازیهای آسیایی و فوتبال جام ملتهای آسیا و باعث یک شور و شوق زیاد بین جوانان مملکت شد و موجب شد ورزش در مملکت و در خانههای مردم راه پیدا بکند. موقعی که در ساختمان رادیو تلویزیون آقای روشنزاده را محاکمه میکردند، ده دوازده مورد اتهام داشت-یکی از مورد اتهامی او تحقیر جوانان از طریق برنامههای ورزشی و انحرافی ورزشی در تلویزیون بود. آقای روشنزاده، از آقای خداپناهی که دادستان و رئیس دادگاه بود و معاون قطبزاده بود، پرسید اگر ممکن است توضیح بیشتری بدهد که منظور از برنامههای انحرافی ورزشی چیست و تحقیر جوانان یعنی چه کار کرده است. خداپناهی گفت تو با پخش مسابقات ورزشی سر جوان های مملکت را گرم میکردی و نمیگذاشتی اینان به محیط اطرافشان نگاه کنند و فکر کنند و ببینند چه جنایات و چه فساد و چه ماجراهایی در کشور میگذرد. لازم به توضیح است که بانو پوران بعد از جدایی از عباس شاپوری (ویولننواز و آهنگساز) به همسری حبیب روشنزاده (مفسر ورزشی تلویزیون) درآمد که این ازدواج دوم نیز منجر به طلاق شد. یک فرزند به نام شهریار شاپوری و دو فرزند به نامهای امید و آرزو روشنزاده از بانو پوران باقی ماندهاست.
![](https://i.ytimg.com/vi/PljNAVaOGt0/maxresdefault.jpg)