پسرخالم ازم عکس و فیلمهای مستهجن داشت! ۴ سال با تهدید بهم تجاوز میکرد | پرونده جنایی ایرانی
روزه سومه دی ماهه ساله ۱۴۰۲
سمانه به همراهه مادرش پا تویه اداره ی پلیس گذاشتن
سمانه فقط گریه میکردو یک کلمه ام حرف نمیزد
مادره سمانه شروع به گفتنه اتفاقه شومی کرد که ۴ سال زندگیه سمانه رو سیاه کرده بود
این زن میگفت
دخترم ۴ ساله داره بهش تجاوز میشه
پسره خواهرم یاشار
۴ ساله با تهدید دخترمو مورده تجاوز قرار داده و با عکسو فیلمایی که ازش داره مجبورش کرده به رابطه باهاش تن بده
بعده تموم شدنه گفته هایه این زن
بلافاصله پرونده ی اولیه ای در مورده گفته هایه این مادرو دختر تشکیل شد
قرار شد اول به پزشکیه قانونی برنو اونجا
سمانه مورده معاینه قرار بگیره
بعده مراجعه ی سمانه به پزشکیه قانونی
خیلی زود پزشمایه این سازمانم
تجاوز به سمانه رو تایید کردن
با تاییده پزشکیه قانونی
سمانه و مادرش راهیه اداره ی آگاهی شدن
با وروده این دو نفر به اداره ی آگاهی
هردوشون به اتاقه یکی از افسرایه کار کشته ی اداره ی آگاهی هدایت شدن
این افسر میگفت باید خوده سمانه جریانه اتفاقه شومی که براش افتاده رو کامل توضیح بده
سمانه با اینکه میلی به حرف زدن نداشتو تمامه مدت سرش پایی بود
با گفته ی این افسر مجبور شد شروع به صحبت کنه
سمانه میگفت
من ۱۷ سالمه
از وقتی یادم میاد
خونه ی پدربزرگو مادر بزرگم
بهترین جایی بود که میتونستم برم
همیشه با مادرم تا بیکار میشدیم
میرفتیم خونه ی اونا
منم ازین موضوع خوشحال بودم
چون طبقه ی پایینه خونه ی اونا
خونه ی خالم اینا بود
تا میرفتم اونجا
پسرخالم یاشار که ۴ سال ازم بزرگتر بود
میومد بالا و باهم مشغوله بازیو حرف زدن میشدیم
یاشار چون ازم بزرگتر بود
همیشه مراقبم بود
تویه دیده من همیشه مثله داداشم بود
خیلی وقتا میشستم راجبه اتفاقاته مدرسم براش تعریف میکردمو اونم گوش میکرد
این شرایط ادامه داشت
تا اینکه یه خورده بزرگتر شدیم
من تازه ۱۳ سالم شده بود
یه دفعه که خونه ی پدربزرگم اینا بودیم
یاشار مثله همیشه اومد بالا
مامان باباش نبودن
یه خورده که بالا بودیم
بهم گفت من تازه پی اس ۴ خریدم
میای بریم پایین بازی کنیم
منم از خدا خواسته
سریع قبول کردمو باهم رفتیم پایین
وقتی رفتیم پایین
یاشار سریع پی اس فورو روشن کردو باهم مشغوله بازی شدیم
چن دیقه ای که گذشت
یاشار شروع کرد حرفایه جنسی زدن
حرفاش کنجکاویه منو زیاد کرد
من اصلا فکر نمیکردم یاشار دیده بدی بهم داشته باشه
تا به خودم اومدم
دیدم یاشار داره با خشونته زیاد لباسامو در میاره
اومدم مقاومت کنم
ولی یاشار سریع گوشیشو دراوردو شروع کرد ازم فیلم گرفتن
فکردم داره به شوخی فیلم میگیره
یهو برگشت گفت اگه کارایی که میگمو نکنی
به همه این فیلمو نشون میدمو میگم سمانه جلویه من لباساشو دراورده
منم تویه عالمه بچگی
فک میکردم اگه به کسی این فیلمو نشون بده و اینو بگه حرفشو باور میکنن
واسه همین مجبور شدم به خواسته ی شومش تن بدم
ازون روز به بعد
من تبدیل شدم به عروسکه جنسیه یاشار
هردفعه میرفتم خونشون
به هوایه بازیه پلی استیشن
منو میکشید میبرد پایین
هرچی میخواستم مقاومت میکنم
به گوشیش اشاره میکرد
من از ترسه آبروم
مجبور بودم باهاش همراه شم
دیگه یواش یواش
میلم برایه رفتن خونه ی مادربزرگم اینا کم شده بود
مادرم اینام این قضیه رو حس کرده بودن
همش بهونه میاوردم که درس دارم یا حالم خوب نیست
تا اینکه یاشار وقتی دید
من دیگه اونجا نمیرم
از یه طریقه دیگه دست به کار شد
شروع کرد بهم پیام دادن
تویه پیاماش
بازم تهدیدم میکرد که برم خونشون
ولی من یا جوابه پیاماشو نمیدادم
یا دسته رد به سینش میزدم
تا اینکه یه تیکه از فیلمه مخفیانه ای که از آخرین رابطمون گرفته بودو برام فرستاد
اصلا فکرشو نمیکردم یاشار دوباره ام ازم فیلم گرفته باشه
این فیلم توسطه یه دوربینه مخفی تویه گرفته شده بود که یاشار یه جوری جاسازیش کرده بود که من اصلا ندیده بودمش
تازه اونجا بود که فهمیدم یاشار
از تک تکه لحظاتی که بهم تجاوز میکرده فیلم داره
به قوله خودش میگفت همشونو با تاریخ تویه هارده اکسترنال ذخیره کردم
وقتی اینو شنیدم
فهمیدم دیگه راهی ندارم
یا باید بی آبروییو به جون بخرم یا به خواستش تن بدم
ازون جاییم که خونواده ی پدرم اینا خونواده ی خیلی مقیدی بودن
از بی آبرویی خیلی میترسیدم
میترسیدم بابام بفهمه
چون بابام
رویه تک تکه رفتارا و کارام گیر بود
خیلیم بد اخلاق بود
فک میکردم اگه بفهمه منو میکشه
مجبور شدم قبول کنم که یاشار هر کاری میخواد باهام بکنه
ولی بهش گفتم دیگه حاضر نیستم بیام خونتون
چون اونجا ازم فیلم میگیری
یاشارم خیلی زود قبول کرد
میگفت یکی از دوستام پدرو مادرش از هم جدا شدن
اونم با پدرش زندگی میکنه و پدرشم شب کاره
از ۵ عصر به بعد خونه نیست
میریم اونجا
به خوده دوستمم میگم چند ساعتی بره بیرون
دیگه بعد از تهدیدایه یاشار
مجبور شدم قبول کنمو علی رغمه میله باطنیم
هفته ای یکی دوبار برم خونه ی دوستش
یواش یواش کار به جایی کشید که یاشار
زمانی که دوستشم خونه بود
منو میبرد اونجا
من از خجالت آب میشدم اون مدتی که اونجا بودیم
...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔴 لینک سابسکرایب:
[ Ссылка ]
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔸 ویدیوهای پیشنهادیه من:
📽️من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میارن خونه کمتر سر و صدا کنن:[ Ссылка ]
📽️مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن تن فروشی کنه منم نقشه قتلشونو کشیدم:[ Ссылка ]
📽️مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران:[ Ссылка ]
📽️خفاش شب:[ Ссылка ]
📽️بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی
:[ Ссылка ]
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#پرونده_جنایی
#پرونده
#قتل
![](https://i.ytimg.com/vi/RZ4xn28DWeA/maxresdefault.jpg)