این داستان راجب یه سربازه که شبا روی برجک نگهبانی میداده، که بعضی شبا صدا های عجیبی میشنوه و فکر میکنه دوستانش دارن ادیتش میکنن،تا این که یه شب ساعت 3 درحال نگه بانی بوده که چیز های ترسناک و وحشتناکی اتفاق میوفته.

اگر از این داستان خوشتون امد برای حمایت از ما ویدیو را لایک کنید👍


=======================================

ماجرای ترسناکی که در کوه خواجه رخ داد | جن دیدیم
[ Ссылка ]

داستان ترسناک روستای اجنه
[ Ссылка ]

داستان ترسناک | ده سالم بود که شیطان را دیدم
[ Ссылка ]

داستان ترسناک | جنی که زندگی سامیار رو متحول کرد
[ Ссылка ]

داستان ترسناک اتاق نفرین شده
[ Ссылка ]

داستان ترسناک احضار روح مادر بزرگم در خانه قدیمیش
[ Ссылка ]

داستان واقعی وحشتناک روح دختر بچه در جاده
[ Ссылка ]

داستان ترسناک شبح سیاه و ترسناک در شمال ایران | روایتی واقعی که باعث وحشت یک روستا شد
[ Ссылка ]

داستان واقعی| ماجرای ترسناک دختری که بعد از مرگ در قبر زنده شد
[ Ссылка ]


===================================
اگر از این داستان خوشتون امد برای حمایت از ما ویدیو را لایک کنید👍


☑️هرشب ساعت 21 یک داستان برای شما میگذاریم اگر میخوای داستان های جدید رو از دست ندهی کانال ندای وحشت را سابسکرایب کنید
[ Ссылка ]

================================================
جن
شیطان
جن زده
جن گیری
داستان واقعی جن
داستان جنگیری
داستان جن واقعی
جن واقعی
داستان ترسناک
رازآلود
شبح سیاه
ندای وحشت
اجنه
عزرائیل
روح
ارواح
وحشتناک
داستان صوتی
رمان ترسناک
داستان ترسناک واقعی
داستان های ترسناک
روایت
حکایت
ترسناک
عجیب
وحشتناک
horror
scary
story
real story


#جن
#داستان_ترسناک_جن
#نفرین_شده
#داستان_های_ترسناک
#اتاق_نفرین_شده
#رمان_ترسناک
#ارواح
#داستان_واقعی
#داستان_واقعی_جن

свернуть