شاعر: شهاب الدین موسوی/
نوحه خوان : علی ساکت/
هیات: بعثت یزد/
مکان:مسجد حظیره یزد/
...................................
متن شعر:
گفتند گل مگویید این حکم پادشاه است
چشم و چراغ بودن روشن ترین گناه است
حکم شکوفه تکفیر حد بنفشه زنجیر
سهم سپیده تبعید
جای ستاره چاه است
این شهر مردگان است
آواز تازه ممنوع
لبهای غنچه بر باد گل بی اجازه ممنوع
دارالخلافه آباد جهل و خرافه آزاد
بیداد پشت بیداد
حرف اضافه ممنوع گل بی اجازه ممنوع
این سایه باوران را
ظلمت ز نور بهتر
در دست کوفه سنگ است آیینه دور بهتر
نجوا به چاه اولی سر در تنور بهتر
ای شهر بی هیاهو دیروز باورت کو
شور قلندرت کو بانگ ابوذرت کو
این کوچه ها علی را تسلیم چاه کردند
آیینه را شکستند نفرین به ماه کردند
این سایه باوران را ظلمت ز نور بهتر
در دست کوفه سنگ است آیینه دور بهتر
نجوا به چاه اولی سر در تنور بهتر
یک سو ستاره زخمی
یک سو پرنده در گور
تن های مرده بر خاک مردان زنده در گور
حاشا از این تباهی تا کی شب سیاهی
آن روی دیگرت کو
این سایه باوران را ظلمت ز نور بهتر
در دست کوفه سنگ است آیینه دور بهتر
نجوا به چاه اولی سر در تنور بهتر
من حسینم
من حسینم رو به سوی راستی
باز آورید ای قوم
روز عاشورا غروبش صبح بیداری است
برگردید
های های مردم از این بیراهه برگردید، برگردید
پرچم دشمن نمایان شد اگر مردید برگردید
من حسینم رو به سوی راستی باز آورید ای قوم
روز عاشورا غروبش صبح بیداری است برگردید
ای لباس ظلمرا به جای عدالت پیرهن کرده
جامه ی رنگ و ریا ی دین و دین داری به تن کرده
کاخ اگر همسایه با دیوار دین باشد خطاکاری است
شمر شمشیر امیرالمومنین باشد خطاکاری است
من حسینم رو به سوی راستی باز آورید ای قوم
روز عاشورا غروبش صبح بیداری است برگردید
صحنه ی آزادگی در خون شناور می شود هرجا
باورم کن عشق باور می شود هر جا
دور دور دین فروشان است ای فرمان بران ظلم
دور ظلم ظالمان روزی آخر می شود هرجا
من حسینم رو به سوی راستی باز آورید ای قوم
روز عاشورا غروبش صبح بیداری است برگردید
های های ای کاروان رفته در دامان گمراهی
باز راه کعبه را انگار گم کردید برگردید
من حسینم رو به سوی راستی باز آورید ای قوم
روز عاشورا غروبش صبح بیداری است برگردید
Ещё видео!