عبید الله بن عمر بعد از قتل پدرش توسط ابولولو هرمزان را که بیمار بود کشت. هرمزان سردار ایرانی بود که در جنگ شوشتر تسلیم مسلمانان شد. او سپس اسلام آوررد و ساکن مدینه شد.سپس به سراغ جفینه رفت. وی اهل حیره بود که سعد او را برای یاد دادن نوشتن و حساب به فرزندانش، به مدینه آورده بود و از دوستان ابولؤلؤ بود. عبید الله بعد از کشتن ابولؤلؤ و هرمزان او را نیز کشت. در ادامه عبیدالله به سراغ دختر خردسال ابولؤلؤ رفت و این کودک خردسال را نیز کشت. او به این کارها بسنده نکرد و به ایرانیان ساکن مدینه حملهور میشد و میگفت: هر ایرانی را که در مدینه و بیرون آن ببینم، خواهم کشت و صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و اله) را نیز تهدید میکرد که اگر بفهمد که کسی در کشتن پدرش دست داشته، او را نیز خواهد کشت. بالاخره شمشیر را از او گرفته و حبسش نمودند تا ببینند نظر جانشین عمر دربارۀ او چه خواهد بود. وقتی شورای خلافت عثمان را برگزید و کار بیعت مردم با او پایان یافت، عثمان بر منبر رفت و عبید الله بن عمر را بخشید، امیر المؤمنین (علیه السلام) به عثمان اعتراض کرده و فرمودند: "فاسقی چون او را میبخشی، در حالی که جنایتهای بزرگی صورت داده و مسلمان بیگناهی را کشته است. اگر دستم به او برسد او را در برابر خون هرمزان خواهم کشت.
Ещё видео!