این داستان من است، خوشبخت ترین زن دنیا که در تاریک و روشن جادهای که به آسمان وصل می شود، در حالی که احساس میکنم خود بهشت را در کنار دارم، همراه نیمه دیگر وجودم به دالان بهشت میروم.» ارزش وصل نداند مگر آزرده هجر مانده آسوده بخسبد چو به منزل برسد. یکی ازبهترین سرگرمیهای محمد کتابخوانی بود، خواندن کتابهای درسی و رمانهای مشهور دنیا. محمد برای من کتابخانهای درست کردهبود که بیشباهت به کتابخانه خیال نبود همیشه تنها درخواستی که از من داشت خواندن درس و مطالعه متفرقه بود. ثریا در زمینههای مختلف اقتصادی سیاسی، اجتماعی کتاب میخواند و کتابها را در جمع مورد نقد و برسی قرار میداد و من به خاطر ناآگاهی از متون کتابهای روز دنیا آزرده میشدم.
کتاب دالان بهشت نوشته خانم نازی صفوی رمانی بسیار زیبا و جذاب است که سی و هشت بار تجدید چاپ شده است این رمان زیبا فضای شیرین گذشته با حال و هوایی واقعی را برای خواننده ترسیم میکند و قدرت قطع مطلب را از خواننده میگیرد شروعی متفاوت و ادامه دلنشین این رمان را بسیار جذاب و پرطرفدار کرده است. این داستان صوتی در باره نقد و بررسی قصههای زندگی جوانان قدیم است.
[ Ссылка ]
[ Ссылка ]
خلاصه دالان بهشت 11 قبول کردم که او دیگر نمیآید
Теги
کتاب صوتیداستان واقعیداستان صوتیرها ناظم پوررمانداستانداستان ایرانیازدواج سنتیخانواده سنتیتهران قدیمقصهافسانهپادکستداستان تصویریزن دومحوضحمامترمهخانه کوچککتاب صوتی فارسیکتاب صوتی ۴۸ قانون قدرتپولدارشهرستاندانشگاه تهرانبیمارستانشیفت شبداستان صوتی با صدای بهروز رضویدالان بهشتنازی صفویمادر شوهرفالگیریتقدیر قسمتخداحنابندونماهعسلداستان صوتی عاشقانهتجاوزمهناز