راز درگیری مرگبار و جنایت وحشتناک در محله مرتضی گرد تهران
22 مهره سال 97 گزارشه یه درگیریه خیلی وحشتناک به نیروهای پلیس اعلام شد
این درگیری بینه 3 تا پسره جوون طرفای محله مرتضی گرد تهران اتفاق افتاده بود
توی این دعوای وحشتناک
مسعود با قمه ای که داشته به یاشار و سعید حمله کرده بودو هر جفتشونو به شدت زخمی کرده بود
خیلی زود و قبله اینکه نیروهای پلیس به صحنه ی درگیری برسن
نیروهای اورژانس به محله درگیری اومدنو این دو نفرو که به شدتم خونریزی داشتن با خودشون به بیمارستان بردن
ولی یاشار که زخم به شدت عمیقی توی قفسه سینش داشت
دووم نیاوردو توی همون ماشینه اورژانس جونشو از دست داد
وقتی مامورای پلیس به صحنه ی درگیری رسیدن
مسعود که عامله این درگیری بود ازونجا فرار کرده بود
مسعود حتی انقد ترسیده بودو برای فرار هول شده بود که
پراید وانتشو همونجوری روشن کنار خیابون ول کرده بودو رفته بود
توی همون تحقیقاته اولیه مشخص شد
زمانی که مسعود داشته با پراید وانتش از یه پارکینگه عمومی که برای پدرش بوده خارج میشده
اما جلوی دره ورودیه پارکینگ
2 تا ماشینه پژو و تیبا پارک بوده که منتظره مسافر بودن
همین مسئلم که راه ورودیه پارکینگو بسته بودن
باعثه شروعه درگیری شده و توی این درگیری مسعود با قمه به یاشار و سعید حمله کرده و ضربه هایی که بهشون زده باعثه مرگه یاشار شده
با اعلامه خبره فوته یاشار
به سرعت موضوعه این جنایت به مامورای اداره ی آگاهیو بازپرسه جناییه تهران اعلام شد
خیلی طول نکشید که مامورای آگاهی با استعلامه شماره پلاکه پراید وانتی که توی محله جنایت بود
موفق شدن صاحبه ماشینو شناسایی و دستگیرش کنن
خیلی زود متهمه بازداشت شده به اداره آگاهی منتقل شد
از شاهداییم که توی محله درگیری بودن
برای شناساییه قاتل دعوت شد به اداره آگاهی بیان
تمامه شاهدایی که به اداره آگاهی رفته بودن
تایید کردن که پسره بازداشت شده همون قاتله
ولی مصطفی که برادره بزرگه مسعود بود میگفت
باور کنین من قاتل نیستم
برادره کوچیکم مرتکبه این جنایت شده و به خاطره شباهتش به من همه ی شاهدا فک میکنن من قاتل بودم
من واقعا بیگناهمو اصلا با کسی درگیر نشدم
مصطفی میگفت
مسعود برادره کوچیکم روزه حادثه ماشینمو از من قرض گرفتو رفت بیرون
بعده چن ساعت دیدم مسعود هراسون اومد خونه و گفت
توی خیابون با چن نفر درگیر شده و اونارو با چاقو زخمی کرده
مسعود خیلی ترسیده بود و سریع همه ی وسایلشو جمع کردو از خونه فرار کرد
چون پدرم صاحبه پارکینگ بود
همون روز وقتی رفته بود از مغازه دارا و راننده تاکسیای اونجا سوال کرده بود فهمیده بود
کسی که مسعود با چاقو زدتش مرده
2 روز بعد ازین جریان
درست چن ساعت قبلهه اینکه من دستگیر بشم
مسعود بهم زنگ زد
وقتی بهش گفتم یکی ازونایی که با چاقو زدیش فوت شده
حالش بهم ریختو زد زیره گریه
بعدشم سریع تلفنو قطع کرد
من واقعا اصلا نمیدونم کجا فرار کرده و مخفی شده
با اینکه مصطفی هرچی میگفت قاتل نیست
ولی هیچکدوم از کاراگاهای اداره آگاهی قبول نمیکردن که عامله جنایت مصطفی نباشه
حتی تصویره دوربینای مداربستم
با اینکه کیفیته بالایی نداشتن
بازم تایید میکردن که قاتل مصطفی اس
این جریان 3 روز ادامه داشتو مصطفی به خاطره کاره نکرده 3 روز تحته بازجوییو بازداشت قرار گرفت
اما بلخره بعده 3 روز
برای پلیس محرز شد که واقعا مصطفی بیگناهه و حرفاش واقعیت داره
چرا که مسعود با پای خودش به اداره آگاهی رفتو خودشو تسلیم کرد
مسعود توی همون ورودش به اداره آگاهی گفت خودش قتلو انجام داده و برادرش اشتباهی دستگیر شده
برای همین مسعود به اتاقه بازجویی منتقل شد و تمام اعترافاش ثبت شد
با اینکه بازم چنتا از شاهدا میگفتن مصطفی عامله جنایته اما مسعود
به قتلو درگیریه مرگبارش اعتراف کرد و جزییاته جنایتشو شرح داد
با اینکه مسعود به جنایت اعتراف کرده بود ولی بازم مصطفی ازاد نشد و به دلیله مخفی کردنه محله پنهان شدنه مسعود به دادسرای جنایی منتقل شد
مسعود وقتی جلوی بازپرس قرار گرفت گفت
من کشتی گیرمو حتی مقامه قهرمانیم دارم
من به ذهنمم خطور نمیکرد مرتکبه قتل بشمو کارم به زندان بکشه
مسعود میگفت توی این روزایی که فراری بوده روزا و شبای سختیو گذرونده و مدام کابوس میدیده
مسعود میگفت
روز حادثه وقته دندونپزشکی داشتم
خیلی سخت تونسته بودم ازین دکتر وقت بگیرم و همه میگفتن کارش خیلی خوبه و قیمتشم مناسبه
اگرم دیر میرسیدم نوبتمو از دست میدادم
واسه همین سواره ماشینه دادشم شدمو از پارکینگه عمومیه پدرم با عجله اومدم بیرون
کل اونروز عصبی بودم
صبشم با یه مینی بوسه تصادف کرده بودم ولی تا اومدم پیاده شم مینیبوسیه گاز دادو فرار کرد
همینم باعث شده بود از صب عصبی باشم
وقتی از دره پارکینگ اومدم بیرون دیدم یه ماشینه پژو 405 جلوی دره پارکینگ پارک کرده داره مسافر میزنه
قبلا چن باری به راننده تاکسیا تذکر داده بودیم جلوی ورودیه پارکیتگو نبندین
منم با عصبانیت شروع کردم بوق زدن
مقتول با پرو بازی اومد گفت چته چرا اینجوری بوق میزنی
با این حرفش یهو باهم درگیریه لفظی پیدا کردیم
وسطه درگیریه لفظیمون یکی دیگم اومد طرفه مقتولو گرفت
...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔴 لینک سابسکرایب:
[ Ссылка ]
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔸 ویدیوهای پیشنهادیه من:
📽️من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میارن خونه کمتر سر و صدا کنن:[ Ссылка ]
📽️مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن تن فروشی کنه منم نقشه قتلشونو کشیدم:[ Ссылка ]
📽️مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران:[ Ссылка ]
📽️خفاش شب:[ Ссылка ]
📽️بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی
:[ Ссылка ]
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#پرونده_جنایی
#پرونده_مستند
#قتل
![](https://i.ytimg.com/vi/js3HSbORx7U/maxresdefault.jpg)