بررسی جنایات خوفناک ایرانی که در سال های اخیر اتفاق افتادند... !! | پرونده های جنایی ایرانی
فروردینه ساله 97 بود که مرده جوونی به اداره ی اگاهیه تهران رفتو خبره گم شدنه برادره 40 سالشو به مامورایه پلیس اعلام کرد
این مرد میگفت از پریروز عصر هرچی به میثم زنگ میزنم گوشیش خاموشه
اولش گفتم شاید سره کار شارژه گوشیش تموم شده
ولی وقتی دیدم کله دیروزم گوشیش خاموشه زنگ زدم به همسرش شیما
شیما میگفت میثم از دیروز که رفته سره کار بهش گفته که برایه ماموریت میخواد بره خارجه شهر
ولی بعده اون دیگه گوشیش خاموش شده و هیچ اثری ازش نیست
حتی شیما همسرم میگفت نگرانشه
شیما میگفت از وقتی رفته سره کار ناپدید شده
واسه همین من رفتم محله کارش تا ببینم اونا خبری ازش دارن یا نه
ولی در کماله تعجب وقتی رفتم محله کارش
اونام میگفتن ازش بیخبرنو چن روزه که اصلا سره کار نیومده
وقتی متوجه این موضوع شدم نگرانیم بیشتر شدو تصمیم گرفتم بیام اداره ی پلیس تا گم شدنه میثمو گزارش بدم
با ثبته گفته هایه برادره میثم
بلافاصله تحقیقات برایه پیدا کردنه این مرد شروع شد
هنوز 24 ساعت از شروعه تحقیقات نگذشته بود که به مامورایه آگاهی خبر رسید
جسده لخته یه مرده حدودا 40 ساله
تویه سطله اشغال حوالیه خاتون آباده تهران پیدا شده
خیلی زود اکیپه جنایی راهیه این محل شد و بررسیا شروع شد
با بررسیه بانکه اطلاعاتیه افراده گمشده
خیلی زود از روی عکسایه ثبت شده تویه این سامانه مشخص شد
جسده پیدا شده متعلق به میثم
با مشخص شدنه این موضوع
بلافاصله به همسرو برادره میثم اطلاع داده شد تا برایه شناساییه جسد به پزشکیه قانونی برن
چن ساعته بعد این دو نفر با حضور تویه پزشکیه قانونی جسده میثمو شناسایی کردن
با مشخص شدنه اینکه میثم به قتل رسیده
رونده تحقیقات تغییر کردو پرونده در اختیاره کاراگاهایه جنایی قرار گرفت
با شروعه تحقیقات مشخص شد شیما و میثم از مدتها پیش همش باهم دعوا و درگیری داشتن
جوری که صدایه این درگیریا به گوشه همه ی همسایه رسیده
به بدست اومدنه این اطلاعات
بازپرسه جنایی دستوره احضاره شیما به اداره ی آگاهی رو صادر کرد
شیما با صادره شدنه این دستور به اداره ی آگاهی اومدو تحقیقات ازش شروع شد
شیما برخلافه تحقیقاته محلی که انجام شده بود میگفت
رابطه ی خیلی خوبی با همسرش داشته و اصلا هیچ دعوایی بینشون نبوده
شیما میگفت منو میثم
8 ساله پیش باهم عروسی کردیم
توو این 8 سال صاحبه دوتا بچه شدیمو زندگیمون خوب بود
بالا و پایین داشتیم اما بازم میگذشتو جفتمون از زندگی راضی بودیم
صحبتایه شیما که تموم شد بازپرس به شیما گفت میتونه بره
ولی ازونجایی که کارا و حرفایه این زن برایه بازپرس خیلی مشکوک بنظر میرسید دستور داد
هم به صورته نامحسوس زیر نظر گرفته بشه
هم استعلامه خطه تلفنش از اپراتورایه تلفنه همراه گرفته بشه
چن روزی گذشت
رفت و آمدایه شیما هیچ چیزه مشکوکیو نشون نمیداد
اما بر خلافه اون تماسایه این زن مشخص میکرد که شیما
از خیلی وقت پیش با یه پسره جوونی که 10 سال از خودش کوچیکتره رابطه ی پنهانی داره
با بررسی پیاما و تماسایه شیما و کامرانه 27 ساله
بازپرس مطمئن شد شیما قطعا داره یه چیزیو مخفی میکنه
برایه همین اینبار
دستوره بازداشتشو صادر کرد
با صادر شدنه این دستور
در عرضه یک ساعت شیما بازداشت شدو دوباره به اداره ی آگاهی منتقل شد
وقتی شیما پشته میزه بازجویی نشست
خیلی سعی داشت خودشو بازم از همه چی بیخبر نشون بده
ولی اینبار مدارکه پلیس کاملتر شده بودو
لیسته تمامه پیاما و تماساش با کامران پیش رویه شیما قرار گرفت
شیما وقتی دید راهی برایه انکار نداره شروع به اعتراف کردو گقت
من کاره این نیستم
کامرانو شهرام با همدستیه هم میثمو کشتن
با این گفته هایه شیما و اطلاعاتی که از کامران در اختیاره پلیس قرار داد
کامرانو شهرامم در عرضه چن ساعت دستگیر شدنو به اداره ی اگاهی منتقل شدن
این دو نفر که هنوز از ماجرایه دستگیریه شیما اطلاعی نداشتن میگفتن
ما هیچ ارتباطی با این جنایت نداریمو اصلا در جریانه هیچی نیستیم
حتی کامران میگفت من هیچ ارتباطی با این شیما ندارمو اصلا نمیشناسمش
بازپرسه پرونده وقتی انکارایه کامرانو میدید
هر لحظه مطمئنتر میشد که این جنایت قطعا کاره خودشه
چرا که اگر کاری نکرده بود اینجوری نمیترسیدو همه چیزو انکار نمیکرد
بازپرسم وقتی انکارایه عجیبه کامرانو دید
پرینته لیسته پیامایه ردو بدل شدش با شیمارو پیش روش قرار داد
کامران با دیدنه این پیاما جا خورد و زد زیره گریه
اینجا بود که کامران فهمید دیگه هیچ راهی نداره و اونم مجبور به اعتراف شد
کامران میگفت
منو شهرام میثمو کشتیم
ولی به دستورو نقشه ی شیما این کارو انجام دادیم
آشناییه منو شیما برمیگرده به 1 ساله پیش
من یه روز اتفاقی شیمارو توو خیابون دیدم که تنهایی داره قدم میزنه
افتادم دنبالش
هرکاری میکردم شمارمو قبول نمیکرد بهش بدم
تا اینکه از یه مغازه که سره راهم بود کاغذو خودکار گرفتمو شمارمو روش نوشتم
دوویدم دنبالشو هرجوری که بود شمارمو بهش دادم
ولی شیما گفت شمارتو فقط به خاطره این گرفتم که بری
خودمم خیلی امیدی نداشتم زنگ بزنه
...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔴 لینک سابسکرایب:
[ Ссылка ]
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔸 ویدیوهای پیشنهادیه من:
📽️من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میارن خونه کمتر سر و صدا کنن:[ Ссылка ]
📽️مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن تن فروشی کنه منم نقشه قتلشونو کشیدم:[ Ссылка ]
📽️مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران:[ Ссылка ]
📽️خفاش شب:[ Ссылка ]
📽️بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی
:[ Ссылка ]
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#پرونده_جنایی
#پرونده_مستند
#قتل
![](https://i.ytimg.com/vi/qJ2xHpt6iSU/maxresdefault.jpg)