کتاب صوتی (نمایش صوتی) شاه لیر نوشته ویلیام شکسپیر - بخش 1
کتاب صوتی (نمایش صوتی) شاه لیر نوشته ویلیام شکسپیر - بخش 1
نمایشنامهی شاه لیر، یکی از معروفترین تراژدیهای شکسپیر است. این داستان سرنوشت پادشاهی مغرور است که فرق مهربانی واقعی و چاپلوسی را نمیداند و با سبکسری و تندخوییهایش خاندان و سلطنتش را بر باد میدهد. دلقک نیز نماد وجدان اوست که واقعیتهای رفتار او را با طنزی گزنده بیان میکند.
چه بسیار حاکمانی که همچون لیر، دل به تملقهای اطرافیانشان میسپارند و زمانی تفاوت خائن و خادم واقعی را درمییابند که در سراشیبی سقوط قرار گرفتهاند.
متن زیر خلاصهای از این سوگنامهی زیبا و تفکربرانگیز است.
شاه لیر
پرده اول
صحنه نخست
دوتن از درباريان با هم صحبت ميكنند. امير گلاستر (Earl of Gloucester) به امير كِنت (Earl of Kent) توضيح ميدهد پسري كه دركنار اوست فرزند نامشروع او اِدماند (Edmund) است وپسر ديگري به نام ادگار (Edgar) هم دارد كه بزرگتراست وفرزند مشروع و قانوني اوست. او امير كنت را به ادماند معرفي ميكند و ميگويد كه این امیر، نه سال درسفر بوده و انسان جهانديدهاي است.
لير شاه انگلستان (Lear, King of England) وارد ميشود. دو دختر او به نام گانریل (Goneril) و ريگان (Regan) وشوهرانشان و همچنين دختر كوچك لير، كردليا (Cordelia) كه در آستانه ازدواج است، نیز به همراه او وارد ميشوند.
اين جلسهاي براي تقسيم ميراث ليراست. او كه قصد كنارهگيري از سلطنت را دارد، از دخترانش ميخواهد كه ميزان عشق و علاقهشان به پدر را بيان كنند تا او، با توجه به محبت آنان، قلمرویش را بين دخترانش تقسيم كند.
دو دختر بزرگتر، با چاپلوسي و سخنان اغراقآميز در مورد عشقشان به پدر، هركدام يك سوم از سرزمين هاي تحتسلطهی پدر را بهدست ميآورند. لير از دختر كوچك و محبوبش ميخواهد كه او هم با ابراز محبت به پدر، يك سوم از قلمرو پدر را بهدست بياورد. اما كردليای مهربان، بدون تزوير ميگويد: «من، پدرم را فقط به اندازهاي كه وظيفهی يك فرزند است، دوست دارد، نه بيشتر ونه كمتر.»
لير كه به چاپلوسي ديگران عادت كرده، تحمل اين صداقت معصومانه را ندارد و به كردليا اصرار ميكند كه سخنش را اصلاح كند. اما او سخنش را خطا نميداند تا اصلاح كند. آتش خشم لير شعله ميكشد و سهم كردليا را هم، بين دودختر ديگر تقسيم ميكند. اميركنت پادرمياني ميكند اما خشم لير دامن او را هم ميگيرد واز دربار رانده وتبعيد ميشود. لير به دوخواستگار كردليا ميگويد كه دخترش جهيزيهاي ندارد. امير بورگاندي (Duke of Burgundy) خواستگارياش را پس ميگيرد، اما پادشاه فرانسه (King of France) كردليا را به همسري برميگزيند.
ليردرنظر دارد هرماه به همراه صد نفر از ملازمانش، مهمان يكي از دخترانش باشد واول نوبت گانريل است.
صحنه دوم
ادماند در كاخ امير گلاستر نامهاي را آماده كرده تا توطئهاي برضد برادر بزرگترش تدارك ببيند. او كه از سالها تحقير به خاطر ننگِ حرامزادگي آزرده است، در صدد انتقام است و میخواهد آنچه حق خود ميداند از ميراث پدرش بدست بياورد. وقتي امير گلاستر وارد ميشود، ادماند وانمود ميكند كه قصد پنهان كردن نامه را دارد تا كنجكاوي پدرش را تحريك كند. او بالاخره پدر را فريب ميدهد كه آن نامهاي از ادگار است كه برادر را به قتل پدر و تقسيم ميراث تحريك كرده است. پس از بدگمان كردن پدر، او برادرش را هم فريب ميدهد كه دسيسهاي در كمين اوست و بايد هميشه مسلح باشد.
صحنه سوم
گانریل در كاخ شوهرش امير آلباني(Duke of Albany ) با پيشكارش صحبت ميكند. قرار است شاه لیر برای نخستین بار با صد نفر از یارانش مهمان او باشد. اما گانریل كه پدر و ملازمان بيملاحظهاش را مزاحم آسايش خود مي بيند، تصميم ميگيرد با بياعتنايي و تحقير، پدرش را فرمانبردار خود كند.
صحنه چهارم
اميركنت كه قرار بوده تبعيد شود با لباس مبدل به نزد لير برميگردد و به عنوان خدمتگزاري ناشناس از ملازمان او ميشود. خدمتكاران گانریل به لير بياعتنايي ميكنند وخشم او را برميانگيزند. يكي از خدمتكاران به خاطر توهين به لير از اميركنت كتك ميخورد و فرار ميكند. دلقك(Fool) كه از ملازمان لير است وارد ميشود و با سخنان گزنده و تلخ، به او يادآوري ميكند که خودش با بخشيدن همه چيز به دخترانش خویشتن را خوار وذليل كرده است. گانريل وارد ميشود با عصبانيت همراهان پدرش را اراذل و اوباش ميخواند و از لير ميخواهد ملازمانش را به چند پيرمرد همسن خود كاهش دهد و خودش هم رفتارش را اصلاح كند. لير كه خشمگين شده، با قهر خانه دختر ناسپاسش را ترك ميكند، غافل از اينكه گانريل نامهاي به ريگان نوشته است تا او هم با پدر رفتار مشابهي داشته باشد.
صحنه پنجم
لير چند نامه به امير كنت ميدهد كه به دست امير گلاستر برساند. لير به سوي قصر دختر ديگرش ريگان ميرود و دلقك لحظهاي از تمسخر لير به خاطر آنكه اختيارش را به دست دخترانش سپرده خودداري نميكند.
پرده دوم
صحنه نخست
در كاخ امير گلاستر قاصدي خبر ميآورد كه ريگان و همسرش امير كرنوال(Duke of Cornwall) بهزودي به آنجا ميآيند. ادماند برادرش را دوباره فريب ميدهد و وانمود ميكند كه مورد حمله او قرار گرفته و زخمي شده است. او ادگار را وادار به فرار ميكند و به پدرش ميگويد كه چون براي قتل شما با او همكاري نكردم قصد كشتن مرا داشت. ريگان و امير كرنوال وارد ميشوند و از سخنانشان معلوم ميشود كه آنها به آن جا آمدهاند تا وقتي لير و همراهانشان به كاخشان ميآيند آن جا نباشند.
#کتاب_صوتی
#شاه_لیر
#ویلیام_شکسپیر
![](https://i.ytimg.com/vi/udQizOn28Go/maxresdefault.jpg)