باد صبا (The Lovers’ Wind) یا "باد عاشقان" فیلم مستندی است درباره طبیعت و مردم ایران ساخته آلبر لاموریس در سال ۱۹۶۹ (۱۳۴۷ خورشیدی) است. موسیقی فیلم آثار سنتی موسیقی ایران و ساختهی حسین دهلوی و ابوالحسن صبا هستند. فیلم به سفارش وزارت فرهنگ و هنر دولت ایران ساخته شد.
سند منحصر به فرد لاموریس از تهران، تصویری است شگفت از شهری رو به گسترش، که در کنار دیگر بخشهای فیلم که در بلوچستان یا ترکمن صحرا گرفته شده بود، تماشاییتر میشود. اوبههای ترکمن یا توتنهای (قایقهای نیای) بلوچها در هامون، در کنار هتل هیلتون و هتل کنتینانتال درهم آمیختگی رازآلودی را مینمایانند.
فیلم با این که گویا میخواسته ساختهای توریستی و تبلیغاتی باشد، بیشتر شاعرانه و اسنادی است و شیوهی پرداخت به داستان، تکنیک ابداعی لاموریس برای فیلمبرداری و شیوهی تدوین این فیلم میباشد. نمایش بناهایی از ایران که در گذر سالیان دراز دستخوش دگرگونیهای فراوانی شدهاند دراین فیلم، از آن سندی تاریخی ساخته است.
بیننده همراه با این فیلم از گوشه گوشهی ایران، از جنوبیترین نقطهها تا شمالیترین نقطهی آن و از نادیدهترین بخشها تا پیشرفتهترین شهرها دیدن می کند و در این میان سوار بر اسب خیال برای خود داستانی را از تمدنهای باستانی، فرهنگهای عامیانهی مردم، طبیعت زیبا، پیروزیها، شکستها، داشتهها و بخششهای خداوند به نمایش درمیآورد.
«سپید یال» (۱۹۵۶)، «فی فی پردار» (۱۹۵۶)، «کاخ ورسای»(۱۹۶۷) و «بادکنک قرمز» (۱۹۵۶) (برنده نخل طلا جشنواره کن و اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی، ۱۹۵۶) از مهمترین آثار این کارگردان فرانسوی هستند.
این مستند ۷۰ دقیقهای محصول سال ۱۹۷۰ میلادی با گویندگی منوچهر انور، نماهایی از سرزمین ایران از کوچنشینان و زمینهای برنجکاری شمال تا اصفهان و تهران را از طریق بالگرد به نمایش می گذارد.
دوربین لاموریس کل ایران را زیر پا میگذارد. از غرب تا شرق و از شمال تا جنوب، به هر منطقه ای که میرسد موسیقی محلی همان منطقه پخش میشود و مردمی که لباس محلی آنجا را به تن کرده اند برای دوربین دست تکان میدهند.
روایت او، عاشقانهای درباره ایران بود که سرِ، روی زمین راه رفتن، نداشت. گویی خیال پرواز داشت. او میخواست تا پرواز کند. میخواست پرنده خیال خود درباره وطنِ ما را تا بسیارجاها پرواز دهد. پس با بادی وزان و ملایم همراه شد. راویِ این روایت را باد گذاشت؛ باد صبا که نماد زمزمههای عاشقان است و «در سفرهای خود با بادهای دیگری چون باد شُرطه، باد سرخ و باد دیو همسخن میشود.»
آخرین اثر او، یعنی همین باد صبا، به مدت ۷۱ دقیقه، با تدوین دنیس دکازابیانکا، و به همت همسر لاموریس، کلود، نمایش داده و در سال ۱۹۷۹، نامزد بهترین مستند بلند در اسکارِ آن سال شد.
کارگردان ازآسمان گویی به قالی ایرانی می نگرد که گسترهای از خلیج فارس تا کرانه خزر دارد. لاموریس هنرش را در حد یک سفارشی ساز پایین نیاورده و چون می خواسته اثری ماندگار خلق کند، به شدت به ثبت حقایق و آنچه که خود تجربه کرده و به چشم دیده، پایبند مانده است. مستند باد صبا گلچینی از دیدنیهای طبیعی دست نخوردهی ایران و پاکی و مهربانی مردمان روستایی این سرزمین است.
صدای حیرتانگیز منوچهر انور که در آن زمان، بهتازگی چهل ساله شده بود، بر فیلم نشست. لاموریس البته دوست داشت، اورسن ولز، گفتار فیلمش را بخواند اما محو صدای انور شد و او هم در نسخه فارسی و هم در نسخه انگلیسی، فیلم را خواند.آن صدای جادویی همراه با متنی دلربا و تصاویری ناب، «باد صبا» را ساخت که از آن بهعنوان چشم انداز نوستالژیک برای هر ایرانی یاد میشود و «آلبر لاموریس»، تا همیشه در جایگاه سازنده یکی از ارزشمندترین آثار مستند در حوزه ایرانشناسی بماند.
چلکوفسکی که ایران را خیلی خوب میشناخته کتابی به نام «قصهی چهار باد» را در اختیار لاموریس گذاشته که از تکنیک «سرگردانی» برای روایت داستان خود بهره برده و الهامبخش انتخاب بادی به نام صبا به عنوان نماد عشق شده است.»
همآهنگی صحنهها با نوشتار و از آن بهتر ترکیب تازه و بیهمانند نماها با موسیقی که به فراخور هر مکانی رنگ و بوی آنجا را به خود میگیرد و ساختاری استوار و دلنشین به دست می دهد، به خوبی آشکار است و از ویژگیهای ارجمند فیلم باد صبا به شمار میآید.
Ещё видео!